معنی دس ور هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
دس ور هکاردن
با دست زیر و رو کردن
ادامه...
با دست زیر و رو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دس جر هاکردن
دست بالا نمودن، دامن همت به کمربستن
ادامه...
دست بالا نمودن، دامن همت به کمربستن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس تف هکاردن
با اراده به کاری اقدام کردن
ادامه...
با اراده به کاری اقدام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس گیر هکاردن
دستگیر کردن
ادامه...
دستگیر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس سو هکاردن
کورمال رفتن، لمس کردن با دست
ادامه...
کورمال رفتن، لمس کردن با دست
فرهنگ گویش مازندرانی
دم گر هکاردن
کسی را دور کردن، عذر کسی را خواستن
ادامه...
کسی را دور کردن، عذر کسی را خواستن
فرهنگ گویش مازندرانی
سور هکاردن
حوصله کردن، درنگ کردن
ادامه...
حوصله کردن، درنگ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی